بچههای سه ، چهار ساله بهشدت به وسایل شخصی خود علاقهمند هستند که این علاقهمندی ناشی از درک محدود آنها نسبت به محیط اطراف و نیز قویبودن حس خودمحوری آنهاست حتی بسیاری از کودکان اسباببازیهای دوستانشان را نیز متعلق به خود میدانند.
با وجود آن که معمولا کودکان در این سن تمایلی به مشارکت ندارند، اما وقتی بزرگترها و بهخصوص مادران، آنها را به زبانی کودکانه تشویق کنند و نمونههای واقعی خوبی نیز به عنوان الگو به آنها ارائه دهند، کودکان میتوانند به افرادی بسیار دست و دلباز تبدیل شوند.
دکتر بهروز بیرشک، روانشناس و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جامجم با تاکید بر اینکه میزان درک کودک در سالهای نخستین زندگی به دنیا نسبت به بزرگسالان بسیار محدود و متفاوت است، میگوید: کودک تا حدود سه تا چهار سالگی از بسیاری رفتارهایی که برای بزرگترها معیار اخلاقی تلقی میشود، درکی ندارد؛ اصلا به دیگران فکر نمیکند و همه چیز را متعلق به خود میداند. کودکان در این سن و سال هر چقدر هم اسباببازی داشته باشند باز هم از دادن آنها به دیگری امتناع میکنند.
سن کودک را در نظر بگیرید
به گفته دکتر بیرشک، نسبتدادن صفتی چون خست یا دست و دلبازی به کودکان در چهار سال اول زندگی اشتباه است، چرا که در این سالها خصلت اصلی کودکان خودمحوری است. خست، دست و دلبازی یا مشارکتکردن کودک با دوستانش مسالهای اکتسابی و ناشی از تربیت و هدایت والدین و مربیان مهد کودک است.
این روانشناس اضافه میکند: بچهها بهتدریج یاد میگیرند که میتوانند با همسالانشان مشارکت و همکاری داشته و از مزایای آن بهرهمند شوند. فعالیتهای اجتماعی کودکان در مهد کودک یا از طریق مادر خانواده میتواند بهترین الگو برای رفع حس خودمحوری در آنها باشد. در ابتدا کودکان به خاطر گفتههای والدین و معلمانشان از خود مشارکت نشان میدهند، اما برای این که کودک به طور داوطلبانه از خود مشارکت نشان دهد، لازم است که قادر به درک مسائل باشد، یعنی این که بفهمد همبازیاش به اندازه او در آرزوی چیز خاصی است.
تشویق و توضیح به زبان کودکانه
دکتر بیرشک با تاکید بر این که کودکانی که به مهد میروند، سریعتر با مفهوم استفاده مشترک از یک اسباببازی آشنا میشوند، میگوید: اما این مهارت شناختی و عاطفی، فقط در کودکان در سن خاصی توسعه مییابد. با گذشت زمان کودک میآموزد که اگرهر چه دارد با دوستش به اشتراک بگذارد، احتمال این که او هم بتواند از وسایل دوستش استفاده کند، بیشتر میشود.
وی تاکید میکند: باید کودک را تشویق کرد تا با همسالان خود مشارکت کند و بخشش و توزیع وسایل بازی را یاد بگیرد. مادر نقش بسیار مهمی در تشویق کودک برای ایجاد حس مشارکت دارد. بهتر است مادر به عنوان اولین شخص از کودک بخواهد که برای چند دقیقه اسباببازیاش را به او بدهد. چون کودک میداند که مادر اسباببازیاش را نمیقاپد و برای گرفتن آن گریه و زاری هم نمیکند، پس به راحتی میپذیرد.
اجبارکردن، اشتباهی بزرگ
روانشناسان معتقدند که کودک را نباید مجبور کرد در همه چیز با دیگران شریک شود، همچنین قبل از این که دوستش بیاید، بگذارید خودش تصمیم بگیرد با کدامیک از اسباببازیهایش بازی کند.
دکتر بیرشک میگوید: هر چیزی که جنبه اجبار داشته باشد و درباره آن قبلا توضیح داده نشده باشد، برای کودک قابل درک نیست. پسگرفتن یک اسباببازی به زور توسط مادر و دادن آن به کودک دیگر نهتنها خشم کودک را نسبت به مادر برمیانگیزد، بلکه منجر به افزایش دلخوری کودک از دوستش نیز میشود.
به گفته وی، کودکان نباید مجبور شوند که تمام اسباببازیهایشان را به صورت اشتراکی با دیگران استفاده کنند. اگر کودکان با چند اسباببازی مشابه بازی کنند، احتمال این که بچهها چیزی را که کودک دیگری با آن در حال بازی است بخواهند، کم میشود و به آنها کمک میکند که با هم بازی کنند.
شکلگیری خست در کودکان
شاید بسیاری برایشان این سوال پیش بیاید چگونه خست در برخی افراد به عنوان یک صفت رفتاری باقی میماند؟
دکتر بیرشک در پاسخ میگوید: خسیسبودن، یک ویژگی رفتاری در برخی افراد محسوب میشود که شکلگیری و تثبیت آن به نقش تربیتی خانواده مربوط است. در برخی افراد این خصوصیت به صورت بسیار جدی و بیمارگونه بروز میکند که در چنین شرایطی باید به آسیبشناسی روانی آنان توجه کرد، اما خودمحوری در کودکان را در سالهای اول زندگیشان نباید با خسیس بودن اشتباه گرفت.